979 + vomit + energic sisters + Parviz & Hamta + David Massage + Mom's birthday + Yalda + 2StepN S

prof_image_85582577.png
@navidjahanshahi just finished a 18.78km run, that lasted for 174 minutes.
This run helped navidjahanshahi burn 1515.7 calories.


Description from Strava: معده‌م تفاله‌های سیب پرتقال رو هضم نمی‌کرد، تا ساعت دو نصف‌شب نتونستم بخوابم، مثل نمودار سینوس از درد کم به درد زیاد متناوب بود که دیگه حوصله‌م سر رفت و رفتم برگردوندم توی خلا!

البته سر و صدام زیاد بود وقتی اومدم بیرون دیدم کدو یا پونزی شاشیدن به خودشون دم در! نریمان میگه من وقتی بالا میارم انگار توسط اجنه تسخیر شدم، موکل خواستین در خدمت‌م!

پیاده از توی کوچه‌های سردار جنگل میومدم یهو دیدم یه دویست و شیش مشکی حاوی دوتا خانوم بلا جیغ‌زنون که گرفتیم‌ت با مدرک! خواهران جهانشاهی افشار بودن، خیلی پرانرژی از قبرستون برمیگشتن! از دیدن‌شون تا میدون شهرداری لبخند پوشیده بودم!

سر میدون گیتی‌نورد یه ماشین سفید بوق زد، رفتم نزدیک دیدم پرویز و همتا هستن. همتا همونی بود که واسه تولدم عکس قوری رو کشیده بود، بعله، لوپ قوری. گفتم خوشحال شدم خوش باشید که پرویز گفت بابا سوار شو کارت دارم، یه جوری گفت که سوار شدم.

پرویز، شوهر دختردایی‌مه، دکترای تاریخ و استاد دانشگاه. کرمون زندگی‌ می‌کنن. گفت از خونه زدیم بیرون که تو رو توی پارک پیدا کنیم و ازت بپرسیم مکعب روبیک همتا چجوری جور میشه! و خیلی اتفاقی من پارک نبودم ولی جلوی راه‌شون سبز شده بودم!

پرویز گفت خیلی دل‌ش می‌خواد صبح‌ها بیشتر بخوابه اما مثل جن کله‌ی سحر پا میشه و من گفتم که جن تازه کله‌ی سحر می‌خوابه، شبا بیداره! اون گفت مگه تو به جن اعتقاد داری گفتم نه! گفت پس چی میگی؟ گفتم توی شاهنامه اومده. گفت کجاش؟ و من اومدم بگم خوان هفتم رستم که یهو خودش گفت! گفتم شما از کجا می‌دونین؟! گفت من توی دانشگاه همینا رو درس میدم!

بهم گفت این جوری که تو آزاد زندگی می‌کنی اصیل‌ترین نوع زندگی کردنه و من گفتم خواهش می‌کنم! دیگه بعد از دوردور کوتاه دوباره منو سر میدون گیتی‌نورد پیاده کردن!

ظهر هم نرفتم خونه بی‌بی، فرنی خوردم که خیلی هم چسبید، دل و روده‌م هم حال اومد. مندل هم پیام داده بود کجایی و من که می‌دونستم توی بم با مسوز (ماسور!) دعواش شده گفتم بریم پیش نوید صالحی ماساژ گفت بریم، به سدکاظم کفشدوزکی هم میگم!

دیگه ساعت شیش شب رفتیم، البته کاظم پیدا نشد، الان که اینو می‌نویسم همه‌جام دوبرابر درد می‌کنه! اونجا نوید یه بحث عرفانی مراقبه‌ای پیچیده‌ای رو باز کرد که منو مندل لال شدیم!

شب هم بابا واسه مامان تولد گرفت، ماکان هم توهم توطئه برداشته بود وسط شعر خوندن یه چیزای عجیب غریبی می‌گفت!

ابوالفضل عماد یه فایل صوتی خیلی جدی برام فرستاد با این عنوان:
معرفت‌شناسی دلقک‌ها
خوشحال‌م!

پ.ن. : عکسی که آپلود کردم مخاطب خاص داره، وقتی میگم نقشه‌تو نود درجه پادساعت‌گرد چرخوندم شد مثل یه پرنده‌ی خنگ، منظورم این بود، آقای پوریاع، دلقک گریب با عضلات میمون، بی‌فور پی‌عار!
pouriya Azadikhah

Strava2hive


If you would like to check out this activity on strava you can see it here:
https://www.strava.com/activities/13156928831

About the Athlete: **

image_13156928831.png

This is an automated post by @strava2hive and is currently in BETA.

If you would like to know more about the @strava2hive service, you can checkout our Frequently Asked Questions.



2 comments
avatar

Great job! Keep up the good work! 👏 !STRIDE (Comment !STOPSTRIDE to stop receiving upvotes & STR)

0
0
0.000